دیروز با عزیزجون و امیر محمود به همراه دوچرخه کوچولوش رفتیم جائی کنار زمین عزیزجون که کلی بوته تمشک وحشی داره باورم نمی شد جائی داخل شهر اینطوری به تصرف بوته های وحشی تمشک در اومده باشه امیر محمود کلی بازی کرد از تپه های خاکی بالا می رفت تو خاک غلت می زد وقتی اومدیم خونه لباش های امیر همش کثیف و خاکی شده بود انگشتش را هم تیغهای بوته زخم کرده بودند انگشتش رو تو دهنش می کرد می گفت خیلی درد می کنه وقتی که نوبت خوردن شد همه چیز یادش رفت و حسابی مشغول شد جای همگی خالی ... رای گیری : کدم عکس قشنگتره ؟؟؟ ...