امیرمحمود جون بابا

دویدم و دویدم ، سرکوهی رسیدم...

1393/4/3 11:30
نویسنده : بابائی
2,351 بازدید
اشتراک گذاری


شعر کودکانه:

دویدم و دویدم ، سرکوهی رسیدم...

دویدم و دویدم...سر کوهی رسیدم...دو تا خاتونو دیدم...

شعر کودکانه  دویدم و دویدم

This Tools Created By BlogerTools.Ir

 
 یکی از بهترین شعر های دوران کودکی ما که گل پسر نازم هم خیلی دوست داره
این سایت(ورود) هم دارای متن شعر و ترجمه انگلیسی وهم صوت کودکانه است

اینهم قیافه امیر محمد باباموقع شنیدن این آهنگ!

متن کامل شعر در ادامه مطلب

متن کامل شعر در ادامه مطلب

دویدم و دویدم

سرکوهی رسیدم

دوتا خاتون را دیدم

یکیش به من آب داد

یکیش به من نان داد

نان  را خودم خوردم

آب را دادم به زمین

زمین  به من علف داد

علف را دادم  به  بزی

بزی به من پشگل داد

پشگل را دادم به نانوا

نانوا به من آتیش داد

آتیش را دادم  به  زرگر

زرگر به من قیچی داد

قیچی را دادم  به خیاط

خیاط به من قبا داد

قبا را دادم  به ملّا

ملّا به من کتاب داد

کتاب را دادم به  بابا

بابام دوتا خرما داد

یکی را خوردم تلخ بود

یکی را خوردم شیرین بود

رفتم بالا دوغ بود

آمدم پایین ماست  بود

قصه ی ما راست  بود

  

روایت تهرانی از متل دویدم و دویدم :

 

دویدم و دویدم ()
دویدم و دویدم،
سر کوهی رسیدم، 
دوتا خاتونی دیدم.
یکیش به من نون داد .
یکیش به من آب داد .
نونو خودم خوردم 
آبو دادم به صحرا،
صحرا به من علف داد
علفو دادم به بزی ،
بزی به من شیر داد.
شیر و دادم به بقال ،
بقال به من مویز داد
مویز و دادم به آقا ،
آقا به من دعا داد.
دعا رو بستم به بازوم 
خدا به من شفا داد.

 

پسندها (1)

نظرات (2)

ساعت دیواری برای اتاق کودک
3 تیر 93 11:42
به سایت من بیایید ضرر نمی کنید
ساخته ها نمدی
3 تیر 93 11:56
سلاااام وبتونه عالیه ما تو کار نمیدم عروس‌ک های نمدی ریسه اسم حلقه عروسک انگشتی..... بیاین وبمون ما قیمت فوق‌العاده زدیم ۴۰ درصد تخفیف خدافظ