امیرمحمود جون بابا

دانلود ترانه کودکانه جوجه طلائی

جوجه طلایی جوجه جوجه طلایی نوكت سرخ و حنایی   تخم  خود را شكستی چگونه بیرون جستی   گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود   نه پنجره ، نه در داشت نه كسی ز من خبر داشت   دادم به خود یك تكان مثل رستم پهلوان   تخم  خود را شكستم اینگونه بیرون جستم دانلود ...
21 مرداد 1393

آهنگ خونه مادربزرگه + دانلود

یادش بخیرمجموعه عروسکی بسیار زیبائی بود  ازکارهای مرضیه برومند . کار عروسک گردانی و دوبله  صدای  این سریال را بزرگانی چون: فاطمه معتمد آریا ، رضا بابک ، ایرج طهماسب ، مرضیه محبوب ، بهرام شاه محمد لو  ، حسن پورشیرازی ، فرشته صدر عارفی ، مسعود کرامتی ، عادل بزدوده بر عهده داشند. صدای مخمل را که شخصیت بسیار جالبی داشت برعهده  بهرام شاه محمد لو (همان آقای حکایتی ) وصدای خروسه  را رضا بابک (همان بازیگر آرایشگاه زیبا) برعهده داشت . من که این دو شخصیت را خیلی دوست داشتم .   قسمتی از متن ترانه:  خونه مادر   بزرگه  هزار تا قصه داره  خونه   مادر   بزر...
21 مرداد 1393

دانلود اتل متل توتوله

اتل متل توتوله یکی از شعرهائی است که امیر محمود جون خیلی دوست داره و تا آخرشو از حفظ می خونه شاید هم بخاطر اینکه اسم باباش حسنه اینو خیلی دوست داره دانلود اتل متل توتوله یك بازی قدیمی است كه از سالها پیش به جا مانده به این صورت كه بچه ها می نشینند ویك شعر می خوانند " اتل متل توتوله                                            گاو حسن چه جوره نه شیر داره نه پستون                              گاو شو بردن هندستو...
14 مرداد 1393

معرفی خانم هنگامه یاشار و سایت اتل متل توتوله

صدای مادر بزرگه رو تو برنامه عروسکی خونه مادر بزرگه رو یادتونه !! بله؟ معرفی خانم "هنگامه یاشار" به عنوان یکی از فعال‏ترین هنرمندها در زمینه‏ی ادبیات کودک و نمایش عروسکی و فیلم "هنگامه مفید" با نام هنری "هنگامه یاشار" زاده‏ی 1335 بازی‏گر تئاتر و فیلم، کارگردان، نمایش‏نامه‏نویس و استاد دانشگاه است. او در تهران و در یک خانواده‏ی سراسر فرهنگی متولد شد. هنگامه مفید کوچک‏ترین فرزند "غلام‏حسین مفید"، بازی‏گر ، معلم و خطاط و مادر او "قدسیه فریور" مدیر دبیرستان بود. پدر و مادر هنگامه 7 فرزند مشهور دارند و در حال حاضر یکی از معروف‏ترین و شناخت...
4 مرداد 1393

کتاب داستان آنلاین لک لک و روباه

یکی بود یکی نبود در جنگلی سرسبز،حیوانات زیادی در کنار هم با خوبی وخوشی زندگی می کردند. در میان آنها روباهی زندگی میکرد که عادت داشت همه را سر کار بگذارند بعد در همه جا آنها را مسخره کند. از قضای روزگار در همسایگی روباه لک لکی هم زندگی می کرد که تا آن روز روباه نتوانسته بود از او خطایی ببیند تا بتواند او راهم مسخره کند. یک روز روباه تصمیم گرفت خودش موقعیتی را به وجود بیاورد تا لک لک درآن موقعیت کاری از دستش بر نیاید تا روباه بتواند مدتی او را مسخره کند وبخندد.بنابراین به نزد همسایه اش رفت وبعد از سلام واحوالپرسی به اوگفت: ما مدتی است که در همسایگی هم زندگی می کنیم اما تا به حال تو به خانه من نیامده ای من امروزآمده ام تا تو را برای فردا به خا...
31 تير 1393