امیرمحمود جون بابا

یه روز یه آقا خرگوشه ...

1393/6/28 0:26
نویسنده : بابائی
573 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ

 

«وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشه بی‌آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی‌خوای مهمون»

 

یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه


«شاید می‌خواد بخورتم
یا با خودش ببرتم
پس می‌رم پیش مامانم
آن‌جا می‌مانم»


مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود

یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون


این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
برو پیشش سلام کن
بیارش خونه

 

***

لینک مستقیم دانلود : صوتی – تصویری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)