امیرمحمود جون بابا

صد دانه یاقوت و دانلود شعرهای مصطفی رحماندوست

1393/11/27 15:46
نویسنده : بابائی
558 بازدید
اشتراک گذاری

در نخستین روز تیرماه 1329در همدان به دنیا آمدم. کودکی قابل ذکری نداشتم.

مثل همهِ بچهها بازی میکردم و درس میخواندم. اسباببازی مهمی نداشتم. وسیلهِ بازی فردی من جوی آب توی کوچه بود. سدّی جلو خانهمان میساختم و حرکت آب را به سوی درختهای حاشیهِ جوی هدایت میکردم. حوضچهای هم پدید میآمد که من پاچهِ شلوارم را بالا بزنم و پاهایم را در خنکی آب حوضچه بازی بدهم.

کلاس پنجم دبستان بودم که فهمیدم میتوانم شعر بگویم

بی شک یکی از بهترین شعر های ایشان همان شعر معروف و خاطره انگیز صد دانه یاقوت است که در کودکی ما جایگاه خاصی دارد و همه ما با آن خاطرات زیبائی داریم

 

 

لینک زیر هم حاوی شعر های زیبائی از ایشان هست 

به یاد بابا - مصطفی رحماندوست

در ادامه مطلب هم می توانید فایل صوتی شعر های زیبای ایشان را هم دانلود نمائید

 

ترانه های مصطفی رحماندوست
 

 

 

گل پسرم جون منه
ماشینو کجا پارک می کنه
یه جای خوب تو خیابون
شادیتو ببینه بابا جون
گل گرونه می خرم
سنبل گرونه می خرم
پسرم کاکل داره
کاکل گرونه می خرم

 

نان و پنیر و پونه
یه گل دارم تو خونه
یه گل که مهربونه
نه چک بزن نه چونه
می خوام پیشم بمونه

 

 

گل پسرم که خوشگله
کارش تو خونه مشکله
تو خونه فوتبال بازی می کنه
گل می زنه داد می زنه
توپ داره و یار نداره

جز بازی کاری نداره
بزرگ می شه باشگاه می ره
برای خودش یار می گی
ره

 

 

تق تق تق تق بر در زد بابا از بيرون آمد

رفتم در را وا كردم شادي را پيدا كردم

وقتي بابا را ديدم فوري او را بوسيدم

بابا آمد نان آورد با لبخندش جان آورد

بابا آمد به به به مامان خنديد قه قه قه

با او روشن شد خانه او شمع و ما پروانه

 

 

گنجشک لالا ... سنجاب لالا
آمد دوباره ... مهتاب لالا
لالالالائی ... لالالالائی
 

 

السون و ولسون ... زمستونه زمستون

سرده هوا دوباره ... برف تیک و تیک می باره

 

دختری دارم کَس نداره ... مثل اون هیچکس نداره

موهاشو ببین سیاهه ... چشماش قشنگه ، ماهه

 

گل و گلدون و شکر ... از راه دور می یاد پدر

پسرم مثل منه ... چشماشو دوخته به در

 

سفید و سفید نه نه نه ... سرخ و سفید نه نه نه

گندم تازه دخترم ... سبزه ی ناز دخترم

 

بپر برو تورختخوتب ... دیر شده زود بگیر بخواب

تو رختخواب بخون دعا ... بگو به امید خدا

 

گل پونه نعنا پون ... خدای من مهربونه

به من یه بچه ای داده ... گل داده غنچه ای داده

 

کوچولو می خواد بخوابه ... کوچولو تو رختخوابه

گاهی کِر و کِر می خنده ... گاهی چشماشو می بنده

 

دیروز و ول کل... لالالا

تعطیله امروز... هاهاها

 

به به به چه ساقه ی بلندی

 

سبز، سبز، سبز فکر کن

 

سین سین سین ... هفت تا سین

 

سفره رو بنداز رو زمین

 

یک یک یک پتوی گرم

 

صد دانه یاقوت

دسته به دسته

با نظم و ترتیب

یک جا نشسته

پسندها (2)

نظرات (0)