جوراب یک پا
امروز قبل از ظهر می خواستیم بریم خونه عزیز جون همه لباساشونو پوشیدند من هم جورابموپام کردم که گلم با یه پا جوراب در دست اومدگفت بابائی جوراب می خوام من و مادرش هر قدر دنبال لنگه دیگه جوراب گشتیم پیدا نکردیم ولی از اون اصرار که من همین جوراب زردمو می خوام بالاخره هم موفق شد مادرش هم که ایراد می گرفت امیر محمود بابا می گفت مامانی اشکال نداره ، باشه !! بالاخره ما با یک پا جوراب به خونه عزیز رفتیم همه به پا کوچولوم نگاه می کردن می گفتن مُده من هم گفتم بله اونم چه مُدی .!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی