امیرمحمود جون بابا

بزرگ شدم

1393/8/4 8:46
نویسنده : بابائی
241 بازدید
اشتراک گذاری

boeket

بعد از ظهر خیلی آروم بود امیر محمود هم مشغول تلویزیون نگاه کردن من هم دراز کشیده بودم که امیر محمود اومد گفت بابائی برم آسمون خوشحال می شم منم همونطور که دراز کشیده بودم کوچولومو رو دستام گرفتم کلی می خندید واقعاً همونطور که گفته بود خوشحال شد ( کودکان چه راحت و بی بهونه خوشحال می شن ! )

چند وقت پیش امیر محمود شلوارش کمی پائین اومده بود گفتم جونم بیا تا شلوارت رو بالا بکشم که گفت بابائی خودم بزرگ شدم و برای اولین بار شلوارش رو خودش بالا کشید پسرم دیگه بزرگ شده 

Bloemen plaatjes

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)