سایه بازی
دیشب امیر محمود خیلی بی قراری می کرد اوردمش پیش خودم خوابوندم دستم را که بلند کردم امیر محمود ترسید گفت بابائی این چیه؟ گفتم بابائی سایه دست منه رو دیوار . با دستم کمی براش شکلک در آوردم کلی کیف کرد نشست خودش هم با دستش شکلک در اورد کلی خندید من هم با دستم شکل سگ درست کردم دنبالش می کردم اونم می خندید و لذت می برد این اولین برخورد امیر محمود جون بابا با سایه اش بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی