امیرمحمود جون بابا

گوسفند سواري

1393/9/30 4:20
نویسنده : بابائی
285 بازدید
اشتراک گذاری

به رسم هر بار به روستا رفتن امير محمود هم اينبار به گاو ها گير داده بود که بابائي دست بزنم کلي از ديدن گاوها ذوق مي کرد و من هم مي گفتم بابائي خطرناکه تا از اين کار منصرف بشه تا اينکه ماجرائي پيش اومد و من و عمو حسين با امير محمود رفتيم سر زمينمون که اجاره داده بوديم به يه چوپون که واسه گوسفنداش يونجه بکاره اونروز هم گوسفنداشو اورده بود تا چرا کنن  امير محمود حسابي کيف کرده بود و گوسفند ها رو تو شيب دنبال مي کرد دلش مي خواست دست بزنه عمو حسين يه گوسفنده رو گرفت و امير محمود رو هم پشتش نشوند امير محوود کمي ترسيده  بود و از طرفي لذت هم مي برد تا رسيد پيش عزيز کل ما جرا را هم براي عزيز جون با آب و تاب تعريف کرد

اين هم از گوسفند سواري  آقا امير محمود 

                                                                     

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)