بن تن اداي منو در مي اره !
ديروز رفتيم بازار تابراي امير محمود شال و کلاه بخريم از يه جوراب خوشش اومد روش عکس بن تن داشت وقتي اومديم خونه با ذوق و شوق ما رو مجبور کرد جورابشو پاش کنيم روي جوراب يه کاغذ بود که عکس بن تن داشت کاغذ رو نگاه مي کرد مي گذاشت روي ميز عين همون عکس دست به سينه وايستاد و گفت بابائي بيا بيا اداي منو در مي آره من که کلي خندم گرفته بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی