امیرمحمود جون بابا

داستان تصویری پرنده مهربون

1393/11/4 18:54
نویسنده : بابائی
140 بازدید
اشتراک گذاری
 

روزي كوچولويي تصميم گرفت با  اش به پياده روي برود

او يك و يك  را درون  اش گذاشت

او  اش را بر سر كرد

و را درون  قرار داد و بيرون رفت

ناگهان تندي وزيد و اش را روي

نوك  انداخت

يك كوچك زيبا كه اين اتفاق را ديد روي  پريد

و  او را با نوكش به زمين انداخت

و  كوچولو را  كرد

بعدبراي تشكر از كوچك كمي از خرده هاي ريخت

حالا ديگر  كوچك هم  بود

 

پسندها (2)

نظرات (0)