نخود و کشمش
امیر محمود نخود و کشمش خیلی دوست داره ،دوست داره کمه عاشقشه عزیز جون برای آقا امیر محمود یه مقداری نخود و کشمش ریخت امیر محمود مشغول خوردن شد تا یه دفعه برگشت گفت از اینها ندارم عزیز گفت چی نداری مشت دستش رو باز و بسته می کرد همزمان سرش رو هم تکون می داد یعنی اینکه بیا عزیز که به امیر محمود نزدیک شد اشاره کرد به نخود و کشمش ها و گفت خونه از اینها ندارم عزیز جون که تازه فهمیده بود منظورش چیه نخود کشمیش باقی مانده رو درش رو بست و تحویل امیر محمود داد امان از دست این بچه ها ببین چه جوری ابرو ریزی می کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی