نکته اخلاقي جالب
چند وقت پیش رفته بودييم براي روز معلم واسه استاداي دانشگاه خانمي هديه بخريم که تو يک مغازه صنايع دستي يه ماشين چوبي کار دست بود 20000 تومن و يه ماشين کلاسيک فلزی بود 49000تومن امير محمود مثل هميشه که ماشين مي بينه لج کرد که ماشين مي خوام ما که داشتيم هديه انتخاب مي کرديم امير محمود سرش فقط به طرف اون قسمت مربوط به ماشينها گرم بود و هر چند دقيقه يک بار به پام مي زد و باصداي اروم مي گفت بابا ماشين مي خوام من که کلافه شده بودم گفت بابائي نه شما خيلي ماشين داري تا از مغازه بيرون اومديم لباش اويزون شده بود و گفت بابا وقتي من مي گم برام ماشين بخر تو بگو چشم ، نکته اخلاقي جالبي رو به من گوشزد ميکرد
البته اخرش مجبورمون کرد یه روز دیگه رفتیم اون ماشین چوبیه را براش خریدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی