امیرمحمود جون بابا

چرا خوشحال نشدی ؟

1394/7/7 23:37
نویسنده : بابائی
740 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز من جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم و مشغول تماشا بودم که امیر محمود یهوئی رفت رو مبل و پرید روی شکمم و گفت بابائی خوشحال شدی پریدم روی شکمت من که کمی ناراحت شدم بودم یه چپ نگاش کردم و باز مشغول تماشای تلویزیون شدم امیر محمود بازم پرید روی شکمم و گفت بابائی چرا خوشحال نشدی من پریدم روی شکمت ! 

این جمله را اینقدر با احساس می گفت و صورتم را با دستاش گرفته بود و هی می گفت : چرا خوشحال نشدی من پریدم روی شکمت ! انگار من باید از این کارش خوشحال می شدم اینقدر گفت تا گفتم بابائی خیلی خوشحال شدم  چشتون روز بد نبینه حالا که جوازش رو هم گرفته بود تند و پشت سر هم می رفت روی مبل و می پرید روی شکم من بی نوا من هم که نمی دونستم چه کارکنم فقط الکی الکی می خندیدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)