رفتم که رفتم !
چند وقتيه امير محمود تا ناراحت مي شه قهر مي کنه و بي هيچ حرفي مي ره تو اتاق خودش ، ديروز هم سر چيزي قهر کرده بود و رفته بود تو اتاقش من هم به مادرش گفتم اين چه اخلاقيه امروز نرو دنبالش ، بعد از چند دقيقه گفت : بابائي بگو معذرت مي خوام چرا نمي گي تا گفتم باباجون معذرت مي خوام دويد و اومد تو بغل من و گفت بابائي بخشيدمت !
برام جالب بود مثل اينکه قهر کردن هم شده بود بازيش !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی