امیرمحمود جون بابا

معذرت خواهی !

1395/3/23 11:36
نویسنده : بابائی
374 بازدید
اشتراک گذاری

مشغول غذا خوردن بودیم که هر چقدر امير محمود را صدا مي زديم امير محمود محل نمي ذاشت تو ماشينش مشغول بازي بود که يهو سرش داد زدم  اومد جلوي من وايستاد گفت بابا سرم داد نزن مثل نازنين گريه مي کنم باشه بابا !؟  آخر داستان هم با معذرت خواهي ما تموم شد 

نمی دونم چرا همش نوبت معذرت خواهی ماست ؟

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)