امیرمحمود جون بابا

دست و ساعت

1393/9/5 9:49
نویسنده : بابائی
368 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقت پیش عزیز جون برای امیر محمود یه ساعت آبی رنگ خوشگل خرید تقریبا تو محرم بود رفته بودیم خونه یکی از آشنا ها که مراسم داشت امیر محمود شیشه ساعتش رو نمی دونم چی جوری در آورده بود و با عقربه هاش بازی می کرد من که متوجه شدم دیگه ساعته خراب شده بود  ساعته رو دیگه از دستش در آوردم امیر محمود هم هر روز سراغ ساعتش رو از من می گرفت با عزیز جون که تلفنی حرف زد ازش قول یه ساعت دیگه رو گرفته بود این سری که رفتیم خونه عزیز جون عمه زهرا رفته بود برای نازنین و امیر محمود و پارسا ساعت خرید اونم ساعت پرنده های خشمگین که موبایل مامانی از دست امیر محمود  و این بازی خراب شده اینقدر که دوست داره رنگش هم زرد که عاشق رنگ زرده و بجز زرد رنگ دیگه ای رو قبول نداره خلاصه کلی خوش به حالش شده  تصورش کنین حالا امیرمحمود که راه میره ساعت دست چپش رو می یاره بالا مچش رو خم می کنه چشم ازش بر نمی داره .

راستی داشت یادم می رفت هر کی ازش سوال می کنه ساعت چنده می گه 10 چرا نمی دونم !!

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)