امیرمحمود جون بابا

تسلیت شهادت مظلومانه امیر المومنین علی ابن ابی طالب

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود هم آدم وهم شیث وهم ادریس و هم الیاس هم صالح پیغمبـر و داوود علی بود شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد   جزاز علی نباشد به جهان گره گشایی طلب مدد از اوکن چو رسد غم وبلایی چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی   منبع مداحی ...
28 تير 1393

همينجا !!

بعد از مدتها ومصيبتها ديگه امير محمود بابا دست از پوشک شست و تا موقعيت خطرناک مي شه مي ياد به بابائي يا ماماني مي گه ، دست بابائي رو مي گيره مي گه اوخ اوخ دستشوئي ولي چند روز پيش بعد از غذا خوردن رو مبل لم داده بود به بابائي نگاه کرد و گفت جيش دارم همينجا بزنم! من هم مونده بودم حالا که بچه اجازه گرفته بهش اجازه بدم يا نه شما چي مي گين ؟ ...
28 تير 1393

امانتداري

خونه عزيز جون بوديم عزيز جون واسه نوه هاش يه ظرف پر پاستيل گرفته بود (من خودم که بچه بوديم عاشق نوشابه ايش بوديم يادش بخير ) نازنين دختر عمه امير محمود دو تا رو با دو دستش گرفت هردو رو هم گذاشت تو دهنش واما امير محمود بابا يکي رو تو دست راستش يکي ديگه رو با دست چپش يک ساعت بعد که عمو قاسم رفت واسه شون دو تا بستني خريد هنوز توي دستاي امير محمود پاستيل بود اما حسابي آب شده بود بستني رو که گرفته بود  دستاش چسبيده بود به بدنه بستني اونجا بود که به امانتداري امير محمود پي بردم مي پرسين چي جوري واسه خاطر اينکه وقتي چيزي رو بهش بدي حتي اگه خوردني باشه يک ساعت بعد اونو مثل اولش بهتون تحويل مي ده جالبه نه !  اما نازنين کوچولوي دائي چي...
28 تير 1393

شعرکودکانه خانواده

خانواده مامان جون من چه مهربونه دوسش دارم خیلی زیاد خودش می دونه یه شاخه گل هدیه ی ماست برای مادر اونکه به فکر بچه هاست  از همه بیشتر   بابای خوبم چراغ خونست دستای گرم اون برام یه آشیونه است یه شاخه گل هدیه ی ما برای بابا اونکه همیشه سایه اش روی سر ماست   داداش جون من لنگه نداره وقتی میاد برای من شادی میاره یه شاخه گل هدیه ی ماست برای داداش خدای خوب و  مهربون مواظبش باش   خواهر خوبم چه نازنینه برای من فرشته ی روی زمینه یه شاخه گل هدیه ی ما برای خواهر که خوب و مهربون اون ، مثل یه مادر   ما همه هستیم یه خونواده خونه داریم کوچیک و قشنگ و ساده هر کسی تو خونه ی...
24 تير 1393

مامان دوست ندارم

داشتيم مي اومديم خونه با عمه زهرا و نازنين کوچولو که پيشنهاد دادن بريم پارک بعد بريم خونه تااز سر کوچمون رد مي شديم امير محمود بابا گفت : ماماني دوست ندارم پارک بريم باناله مي گفت ماماني دوست ندارم برديمش پارک سرسره  که خيلي دوست داره بازي کرد بعد حسابس تاب بازي کرد از تاب پائين نمي اومد کلي شلوغ شده بود رضايت نمي داد که بارون گرفت تو بارون رفت سرسره بازي کرد همه شلوار و پيراهنش خيس شده بود بغلش کردم سوار ماشين شديم نزديک خونه که شديم بازم با ناله گفت : مامان دوست ندارم مامان دوست ندارم !!  خيلي جالبه وقتي که رسيديم پريد تو بغل مادرش ماچش مي کرد ما که از کار اين امير محمود سردر نياورديم ! شما چي ؟ ...
24 تير 1393

فرزندان ایرانیم + دانلود

ما گلهای خندانیم فرزندان ایرانیم ایران پاک خود را مانند جان می دانیم ما باید دانا باشیم هوشیار و بینا باشیم از بهر حفظ ایران باید توانا باشیم آباد باش ای ایران آزاد باش ای ایران از ما فرزندان خود دلشاد باش ای ایران دانلود واقعاً که شعر بسیار قشنگی بود کلی لذت می بردیم الان هم کل پسر بابا دوست داره ...
24 تير 1393

تقابل خير و شر

امير محمود جون يه خرس بزرگ داره که از قد خودش بزرگتره به رنگ خاکستري که خيلي دوسش داره امروز بازيش گرفته بود رفت خرسه رو گرفت آورد پائين  بغلش مي کرد باخودم گفتم چه با محبته که يهو ديدم سوار خرسه شد گردنشو محکم فشار مي داد مي گفت که خفه شد خفه شد ! بعد رفت روي مبل خرسه رو گذاشت روي پاش که خوابش کنه روي صورتش دست مي کشيد انگار مي خواست از دلش در بياره به فکر ماجرای خیر وشر افتادم اين تقابل بين خير و شر تو وجود آدمه خداي شکر که وجه خير وجود امير محمود جون تا الان خيلي پررنگ تره انشاله که مثل شعار صا ايران هر روز بهتر از ديروز هم بشه ! اميدارم که هميشه گلم مهربون و با محبت  باشه قدر زندگي رو هم خوب بدونه !  ...
24 تير 1393