امیرمحمود جون بابا

حمومي آي حمومي

امروز که خانمي از بيرون اومده بود چند قالب صابون هم تو خريدش بود امير محمود جون تا قالب صابون رو ديد اول صابون رو گرفت و بو کرد و اورد که منم بو کنم مي گفت به به خوبه بعدش منو بزور نشوند زمين که بابا ئي بشورمت مي گفت بابائي چشمتو ببند صورتمو مي شست پشت و پهلو دستها سرمو با يه حالتي مي شست که انگار اينکارست يه وقتي هم که چشمامو باز مي کردم مي گفت بابائي چشمتو ببند مي سوزه به خيال خودش آب مي ريخت رو سرم منم خودمو تکون مي دادم و مي لرزيدم عزيز بابا مي گفت يخ کردي اشکال نداره بابا . خلاصه کلي حموم کرديم جالبش اين بود با اينکه صابون رو با جلدش استفاده مي کرد تمام بدنم بوي صابون گرفته بود ...
25 بهمن 1393

اشنائی با سوره توحید همراه با قصه کودکانه سوره توحید

  مفهوم کودکانه سوره توحید بسم الله الرحمن الرحیم               به نام خدا جون  بخشنده مهربون قل هو الله احد                            بگو خدا یکیست الله الصمد                                  ما به خدا نیاز داریم ولی خدا به ما نیازی نداره لم یلد و لم یولد                          خدا بچه ای نداره بچه کسی هم نیست ولم یکن له کفوا احد      ...
25 بهمن 1393

سوال جدید امیرمحمود

چند روزیه که امیرمحمود یه سوال ازم می کنه بدلیل تکرارش برام جالب شده چند روز پیش بازم اومد ازم پرسید بابائی شبا موشا کجا میرن ؟ من که تعجب کرده بودم گفتم بابا می رن خونشون . دیروز اومده ازم سوال کرده چرا موشا شبا میرن خونشون ؟ ...
25 بهمن 1393

نخود و کشمش

امیر محمود نخود و کشمش خیلی دوست داره ،دوست داره کمه عاشقشه عزیز جون برای آقا امیر محمود یه مقداری نخود و کشمش ریخت امیر محمود مشغول خوردن شد تا یه دفعه برگشت گفت از اینها ندارم عزیز گفت چی نداری مشت دستش رو باز و بسته می کرد همزمان سرش رو هم تکون می داد یعنی اینکه بیا عزیز که به امیر محمود نزدیک شد اشاره کرد به نخود و کشمش ها و گفت خونه از اینها ندارم عزیز جون که تازه فهمیده بود منظورش چیه نخود کشمیش باقی مانده رو درش رو بست و تحویل امیر محمود داد امان از دست این بچه ها ببین چه جوری ابرو ریزی می کنه  ...
21 بهمن 1393

دهه فجربرفجرافرینان مبارک باد

دانلود آلبوم کامل ترانه های کودکانه برای دهه فجر  در ادامه مطلب   آلبوم کامل ترانه های کودکانه برای دهه فجر                                                         یا یه راه ساده تر،روی هر عکسی کلیک کنید  و سرود مورد نظر رو دانلود کنید! ...
18 بهمن 1393

لباس مرد عنکبوتی

دیروز به تنهائی یه سری به عزیزجون زدم خواهرام بازار بودن من که رسیدم اونا تازه اومده بودن بالاخره یه لباس مرد عنکبوتی اندازه امیر محمود خریده بودند تا من زنگ زدم و به امیر محمود گفتم حسابی ذوق کرده بود  گفت: کلاه هم داره گفتم : اره بابا اونم گفت : بابائی وایسا تا من هم بیام گفتم بابا خودم برات میارم گوشی رو بدون خداحافظی ول کرده بود بره به مادرش بگه !!! ...
17 بهمن 1393