امیرمحمود جون بابا

من آدمیزادم !

مسابقات جام جهانی کشتی بود  بود خونه عزیز جون با پارسا بودیم مسابقه که شروع نشده بود زدیم شبکه پویا امیر محمود داشت نگاه می کرد وقتی مسابقه شروع شد زدیم کانالی که مسابقه رو پخش می کرد امیر محمود هم ناراحت شد گفت می خوام پویا نگاه کنم  پارسا هم که کشتی دوست داره و مشغول تماشای کشتی بود گفت من می خوام کشتی نگاه کنیم امیر محمود گفت من آدمیزادم !  کلی خندمون گرفته بود  خداشکر فینال مسابقه رو هم برابر آمریکا بردیم و قهرمان شدیم . ...
1 ارديبهشت 1394

بازی حمله کوسه

Shark Attack یکی از بهترین بازیهائی که امیر محمود از بازی با اون ساعتها لذت می بره این بازی است که امروز می خوام معرفی کنم یه روز نشسته بود کنار دست من یاد گرفته بود با دست راستش کلید جهت نما راست و چپ و با دست دیگش دکمه فاصله را برای پرش استفاده می کنه و اون اوایل ، صبح که بیدار می شد می گفت بابائی اجازه است با لپ تابت بازی کنم خودش روشن می کرد و بازی رو شروع می کرد از وقتی این بازی رو می کنه خیلی حرف گوش کن تر شده مرحله های زیادی رو خودش به تنهائی بازی می کنه تا خسته بشه  از مرحله ای که سوار لاکپشت میشه خیلی لذت میبره و میگه دوستم لاکپشت اومد از مرحله کوسه هم می ترسه راستی داشت یادم می رفت از انداختن بمب با دکمه شیفت روی ...
1 ارديبهشت 1394

ماشین پاگنده امیر محمود

چند روز پیش من و امیر محمود مشغول تماشای شبکه نسیم بودیم که مسابقات صحرائی و قسمتی از مسابقه ماشینهای به اصطلاح بزرگ پا را نشون می داد که امیر محمود ازم سوال کرد که این چه ماشینیه حسابی تعجب کرده بود علاقه امیر محمود به ماشین بازم گل کرده بود گفت بابائی از این ماشینها می خوام . دیروز که رفتیم خونه عزیز جون که امیر محمود با بچه ها بازی کنه  ، عزیز که  از آزمایشگاه  بر گشت برای نازنین یه سماور نقره ای رنگ با سینی زیرش و قوری خرید و برای امیر محمود از همون ماشینهای پا کنده خرید امیر محمود که خیلی کیف کرد به من گفت این همون که من گفتم بخر بعد گفت عزیز جون ممنونم که برام ماشین خریدی و رفت ماچش کرد و گفت میتونم ببرم خونه ناز...
1 ارديبهشت 1394

عنکبوت بازی

این بازی رو امیر محمود بچه که بود ازش خیلی می ترسید وقتی با انگشتام بسمتش می رفتم می گفت عنکبوته و ازش اینقدر می ترسید که داد می زد و فرار می کرد تو بغل مادرش  بزرگتر که شد وقتی حوصله اش سر می رفت می گفت عنکبوته منو بخوره بعد فرار می کرد  حالا که کمی بزرگتر شده تا آقا عنکبوته حرکت می کنه می یاد محکم با پاش می کوبه تو سرش و میگه کشتمش !!! جالب بود نه                                         ...
31 فروردين 1394

راه رفتن حلزون

دیروز که دائی امیر محمود اومده بود امیر محمود داشت بازی SharkAttack رو بازی می کرد داشت به دائیش یاد می داد امیر محمود این بازی رو  حسابی حرفه ای بلد بود وسط بازی یه حلزون داشت از صخره بالا می رفت امیر محمود وسط بازی رو کرد به دائیش و پرسید حلزون چطوری حرکت می کنه دائیش گفت همینجوری که می بینی  امیر محمود گفت این که پا نداره  ...
31 فروردين 1394

نظر امیر محمود در مورد ازدواج

دور هم نشسته بوديم از امير محمود سوال کردم که زن مي خواي امير محمود جون بابا گفت : نه لازم ندارم مادرش گفت مي خواي داماد بشي امير محمود با عصبانيت گفت  : سااااااکت  شوووو دیگه خیلی عصبانی شد دیگه بحث رو ادامه ندادیم چون ممکن بود تلفات جانی داشته باشیم  ...
17 فروردين 1394

امیر محمود بازی

این بازی یکی از بازی هائی است که امیر محمود اسم شخصیت اولش رو  گذاشته امیر محمود و از بازی با آن ساعتها لذت می بره    برای دانلود می توانید اینجا کلیک نمائید و ادرس (url) صفحه جدید را در نرم افزار دانلودر وارد نمائید  ...
17 فروردين 1394

اولين دروغ

امير محمود خيلي علاقه داره با لپ تاپ بابائي بازي کنه و علاقه خاصي به دیدن کارتون در لب تاپ و بازي هاي کامپيوتري داره يه روز خيلي بازي کرده بود حدود 6 ساعت فقط پلنگ صورتی جدیدی که عمه زینبش گرفته بود رو نمی دونم با چند تکرار دید من که خواب بودم وقتی بیدار شدم هنوز مشغول بود گفتم بابائي بسه ديگه  که ديدم خيلي شلوغ مي کنه و ميگه نه مي خوام غواص بازي کنم گفتم بر از ماماني اجازه بگير اگه اجازه داد بيا بازي کن خانمي اونطرف رو مبل نشسته بود رفت و گفت اجازه مي دي با لب تاپ بابا بازي کنم خانمي گفت نه ديگه باشه بعداً با چهره غمگين اومد پيش من و يهو لبخند زد و گفت ماماني اجازه داد خاطره مربوط به این عکس استيل بازي امير ...
17 فروردين 1394