درد سر های برادر بزرگ
اومده بودم خونه دیدم امیر محمود مبل نشسته و سرش رو کمی جلو اورده بود مشغول تماشای کارتون بود اون هم بدون صدا ، خانمی واسه اینکه نوزاد کوچولومون از خواب بیدارنشه صدای تلویزیون رو قطع کرده بود و امیر محمود بیچاره هم داشت با اون وضع تلویزیون نگاه می کرد دلم براش سوخت یکی یکدونه خونه حالا واسه خودش یه رقیب سر سخت پیدا کرده بود ...